…

Creative Director
آرش برهمند
arash.barahmand@porseshpr.ir
سودای پیشرفت باعث شد که کارم در شرکت تکنوتل به عنوان مدیر طراحی و دیزاین را رها کنم و استودیوی عکاسی خودم را راهاندازی کنم و در آن زمان به مدت دو سال بهصورت پروژهای و مقطعی برای برگزاری رویداد به همکارانم در موسسه پرسش کمک میکردم و با شروع پروژه سامسونگ کار در استودیو عکاسی را رها کردم و به صورت دائم عضو این تیم دوستداشتنی شدم.
در ابتدا با توجه به تجربهای که طی سالها همکاری با پرسش کسب کرده بودم به عنوان مدیر برگزاری رویداد و ارتباط رسانهای فعالیت کردم و بعد از مدتی به عنوان مدیر اکانت سامسونگ در موسسه پرسش مشغول شدم.
با شروع پروژههای جدید در موسسه، به مدت دوسال در جایگاه اکانت دایرکتور مشغول شدم و حالا در کنار کار همیشگی و دوستداشتی ارتباط با خبرنگاران به عنوان قائممقام مدیرعامل فعالیت میکنم.
با وجود تنوع فیلدهای کاری که تجربه کردم، نوشتن همیشه جزو علایقم بوده.
پیشینه کار خبری و روزنامهنگاری دلیل ورودم به دنیای تا آن زمان ناشناخته روابط عمومی بود. به شکلی طبیعی کار در این حوزه را هم با نوشتن شروع کردم، اما نوشتنی که به تدریج فهمیدم قواعد، هدف و مسیرش متفاوت از تمام تجربههای گذشتهام است.
روزهای سخت و پراسترس در کنار تجربههای شیرین و جدید، باعث شد تا روند رشد در کنار موسسه روابط عمومی پرسش پیآر برایم تجربه شروع از قدم برداشتنهای پرهراس تا رسیدن به امروز باشد که معتقدم در هر قدم آن برای یک مسابقه دو آماده میشویم.
شاید امروز، من به عنوان اکانت دایرکتور و مسئول ایجاد هماهنگی بین تیمهای مختلف مجموعه، سادهترین کار را برعهده داشته باشم به خصوص حالا که خانواده روابط عمومی پرسش پیآر بالغتر، منسجمتر و هماهنگتر از همیشه آماده تجربههای بزرگ است.
از آنجایی که برای من همیشه انسانها و روابط بینشان، با تمام پیچیدگیهایش موضوع مهمی بود، در دانشگاه رشته روانشناسی را انتخاب کردم و مدتی هم در زمینه روانشناسی کودک و خلاقیت مشغول فعالیت بودم.
به دنبال لمس کاربردی خلاقیت، با نوآوری و فضای استارتآپ آشنا شدم و با تیمهای باحال و جسور برای عملی کردن ایدههایشان همراه شدم. بزرگترین دستاورد آن روزها برای من، چفت شدن خیلی از تجربههای به ظاهر نامرتبط قبلیم مثل تکه های پازل به هم بود.
اوایل سال ۱۴۰۰ با یک پیشنهاد وارد دنیای جدید «روابط عمومی» در موسسه پرسش شدم و به دنبال این پیشنهاد شدم آلیس در سرزمین عجایب! هم فضا برایم جدید بود و هم هیجان عجیبی از این محیط جذاب گرفته بودم که حسابی به روحیاتم نزدیک بود. حالا پرسش و تیمش تبدیل به خانه و خانواده دوم من شده است.
در دانشگاه از بین گرایشهای رشته ارتباطات، روزنامهنگاری را برای تحصیل انتخاب کردم و اولین سوابق کاریام را در روزنامههای هفت صبح و هوادار پشت سر گذاشتم. با وجود این بیشتر دوران کاریام را در حوزه روابط عمومی گذراندهام.
ابتدا در یکی از شرکتهای حوزه پایش اخبار، مانیتورینگ و رصد رسانههای جمعی را تجربه کردم. پس از آن و از سال ۹۵ به عضویت تیم تولید محتوای موسسه پرسش درآمدم. در طول این سالهای برای شرکتهای مختلفی مثل سامسونگ، ایرانسل، بلوبانک و… محتوای متنی تولید کردهام و تجربیات خوبی را در زمینه درک و تعامل با بخشهای مختلف کسبوکارها بدست آوردهام.
امیر حسین اکبری هستم. تحصیلاتم را در رشته نرم افزار کامپیوتر مقطع کارشناسی به پایان رساندم. در زمینه سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر در مشاغل مختلفی مشغول به کار شدم. در حال حاضر در بخش ریپورتینگ مجموعه پرسش فعالیت می کنم.
اگر انیمیشن روح رو دیده باشید پس حتما ۲۲ رو میشناسید. ۲۲ روح سرگردانی بود که هیچ جرقهای را در خودش پیدا نمیکرد پس به زمین رفت، تجربه کرد تا دلیل زندگی را پیدا کرد. من هم تجربه کردم از تصویرگری تا ساختن انیمیشنهای خمیری. از تحصیل زیستشناسی تا فارغالتحصیلی از مهندسی هستهای. از کار در آژانس هواپیمایی تا بازاریابی برای تجهیزات پزشکی. درنهایت رسیدم به پرسش، نقطه امن پنج ساله من. مانیتورینگ بخشی که من در آن فعالیت میکنم نقطه شروعش رصد اخبار است و نقطه پایانش یک گزارش کامل و بی عیب و نقص، که دید شما را نسبت به موضوعات مختلف تغییر میدهد.
من آدمی نیستم که بتوانم در زندگی روی اهداف گوناگون به طور همزمان تمرکز داشته باشم پس وقتی به چیزی اشتیاق پیدا میکنم، مثل کاکتوس به آن میچسبم. سالها تنها علاقه من مطالعه اصول زبان انگلیسی و آموزش آن به دیگران بود. هرگز فکر نمیکردم بتوانم کار و مهارت خود را به واسطه عشقم به زبان گسترش دهم، بنابراین از سنین نوجوانی به تدریس و ترجمه ادامه دادم. پس از یک ربع قرن از زندگیام و در آستانه ۲۵ سالگی، خود را در افق وسیعتری پیدا کردم: امکان به کار بردن دانشم از زبان برای یک هدف عملیتر و شاید بزرگتر. روابط عمومی کاکتوس من است و لازمه چسبیدن به این کاکتوس، مهارتها و وظایفی است که هر روز بیشتر از دیروز به آنها اتکا میکنم.
روزی که از دانشگاه علامه طباطبایی، در رشته هتلداری، فارغالتحصیل شدم هرگز احساس نمیکردم در حوزهای غیر از رشتهی تحصیلی خود مشغول به کار شوم و خوشحال باشم اما امروز در نقطهای قرار گرفتهام که در آژانس روابط عمومی پرسش به صورت روزانه اخبار حوزه تکنولوژی را رصد میکنم و معتقدم این کار یکی از جذابترین موقعیتهای ممکن است.
امروز تا حدی مجذوب کار کردن در حوزه روابط عمومی هستم که قرار گرفتن ناخواستهی خود در این حوزه را جزو بزرگترین شانسهای زندگیام میدانم و امیدوارم در ادامه نیز از این مسیر پرچالش لذت ببرم.
زمانی که به فکر انتخاب رشته برای دانشگاه افتادم و شروع به تحقیق کردم، با موضوعی آشنا شدم که تصورم از آن خیلی متفاوتتر از واقعیت بود: روابط عمومی.
در گذشته کارهای زیادی انجام داده بودم و در بعضی آنها هم پیشرفت زیادی کرده بودم. از طراحی وبسایت در مقیاسهای مختلف تا ویراستاری و تدوین، ولی هیچ چیز مثل روابط عمومی نتوانسته بود من را اینقدر برای کشف بیشتر و عمیقتر شدن تشنه کند. از زمانی که در پرسش شروع به کار کردم تجربیات متفاوت و گستردهای کسب کردم و روز به روز به تجربیاتم اضافه میشود. برگزاری ایونت، تهیه و انتشار گزارش، برنامهریزی کمپین و … که در هر کدام نقش بزرگ یا کوچکی داشتم.
من رضام. کسی که تو مسیر زندگیش تو زمینههای مختلفی فعالیت کرده، روزای عجیب و غریبی رو گذرونده و سر از جاهای جالبی در آورده؛ از تحصیل تو رشتههایی مثل زیستشناسی و نمایش گرفته تا بازی تو سالنای تئاتر رو تجربه کرده و حالا مدت زیادی نیست که به خانواده پرسش اضافه شده؛ جایی که چالشهاش هر روز یه چیزی بهت یاد میده.
اینجا تقریبا کاری وجود نداره که انجام دادنش کمتر از بقیه کارا برام جذاب باشه و برای همین پرسش رو دوست دارم. شانس حضور تو همچین فضای حرفهای برای هرکسی پیش نمیاد، امیدوارم همونقدری که اینجا برام مفیده منم براش مفید باشم.
در گام اول تجربه دانشگاه، در رشته «مهندسی مکانیک» تحصیل کردم. ولی همیشه بخش مهمی از دلم، در هر چیزی که به «فرهنگ» مرتبط باشد، گیر کرده بود. در همه سالهای دانشگاه، بیشتر از مکانیک، من در حوالی برنامههای فیلم و تئاتر و موسیقی دیده میشدم. بعد از چند سال، بالاخره عزمام را جزم کردم و به سمت این معشوق گریزپا آمدم.
حالا که در رشته «مطالعات فرهنگی» مشغول تحصیل هستم، دوست دارم تمام تلاشم را بکنم که «محتوا» را با همان عینک فرهنگی، به ذات زندگی روزمره و مختصات انضمامی، نزدیک و نزدیکتر بکنم.